امروز وقتی داشتم از کتابخانه تا خانه می آمدم به همه جا با دقت بیش تری نگاه می کردم ، همه ی دیوارها پر بود از آگهی های تبلیغات . حتی کف زمین هم پر بود از کاغذهای تبلیغاتی که چند نفر سر چهارراه ها پخش می کردند و مردم اول کاغذها را می گرفتند و دو قدم آن طرف تر روی زمین پرت می کردند . آگهی های حراج لباس ، پایان نامه ، آرایشگاه ، آموزشگاه زبان و کنکور و ... . اما تبلیغات یک چیزی این وسط کم تر است ؛ خیلی خیلی کم تر . اینقدر کم که نه شبکه های مختلف تبلیغ می کنند و نه حتی روی دیوارها می توانی پیدا کنی . تبلیغاتش خیلی محدود و در حد چند سایت و صفحه ی مجازی است. توی راه به همه ی این تبلیغات فکر می کردم و یکهو به ذهنم رسید در آینده حتما یک شرکت تبلیغاتی باز کنم . شرکتی که نه حاضر به چاپ تبلیغات برای شامپو باشد نه کلاس های زبان !!! یک شرکت تبلیغاتی ِ خاص فقط برای تبلیغات کتاب و افزایش کتاب خوانی تا بلکه به آینده ای برسیم که مردم ما هم در مترو و تاکسی و حتی در ترافیک ها، به جای چت کردن در صفحات مجازی کتاب های خوب بخوانند.
- ۹۴/۰۷/۲۵